و من كلام له عليهالسلام لما هرب مصقلة بن هبيرة الشيباني إلى معاوية (1)
و از خطبههاى آن حضرت است در يكى از روزهاى صفين
و كان قد ابتاع سبي بني ناجية من عامل أمير المؤمنين عليهالسلام و أعتقهم (2)
و اين هنگامى بود كه اسيران بنى ناجيه را از عامل امير المؤمنين خريد،و آنان را آزاد ساخت
فلما طالبه بالمال خاس به و هرب إلى الشام (3)
چون امام مال را از او طلبيد،خيانت كرد و به شام رفت
قَبَّحَ اَللَّهُ مَصْقَلَةَ (4)
خدا مصقله را خير ندهاد
فَعَلَ فِعْلَ اَلسَّادَةِ (5)
!كارى كرد چون كار آزادگان
وَ فَرَّ فِرَارَ اَلْعَبِيدِ (6)
و گريختنى چون گريختن بندگان
فَمَا أَنْطَقَ مَادِحَهُ حَتَّى أَسْكَتَهُ وَ لاَ صَدَّقَ وَاصِفَهُ حَتَّى بَكَّتَهُ (7)
هنوز آفرين گويش را به سخن نياورده،خاموش ساخت، و ستايندهاش را تصديق نكرده به سرزنش واداشت
وَ لَوْ أَقَامَ لَأَخَذْنَا مَيْسُورَهُ (8)
اگر مانده بود آنچه در توان داشت مىگرفتيم
وَ اِنْتَظَرْنَا بِمَالِهِ وُفُورَهُ (9)
و مانده را تا گشايشى در مال براى او پديد آيد انتظار مىبرديم