و من كلام له عليهالسلام و قد استبطأ أصحابه إذنه لهم في القتال بصفين (1)
و از خطبههاى آن حضرت است در يكى از روزهاى صفين
أَمَّا قَوْلُكُمْ أَ كُلَّ ذَلِكَ كَرَاهِيَةَ اَلْمَوْتِ (2)
امّا گفتۀ شما كه اين همه درنگ به خاطر ناخوش داشتن مرگ است
فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِي دَخَلْتُ إِلَى اَلْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ اَلْمَوْتُ إِلَيَّ (3)
به خدا،پروا ندارم كه من به آستانۀ مرگ در آيم يا مرگ به سر وقت من آيد
وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ شَكّاً فِي أَهْلِ اَلشَّامِ (4)
امّا گفتۀ شما كه در جنگ با شاميان دو دل ماندهام
فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ اَلْحَرْبَ يَوْماً (5)
به خدا كه يك روز جنگ را واپس نيفكندهام
إِلاَّ وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي (6)
جز كه اميد داشتم گروهى به سوى من آيند،و به راه حقّ گرايند
وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي (7)
و به نور هدايت من راه پيمايند
وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلاَلِهَا (8)
اين مرا خوشتر است تا شاميان را بكشم و گمراه باشند
وَ إِنْ كَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا (9)
هر چند خود گردن گيرندۀ گناه باشند