و من خطبة له عليهالسلام يحذر من فتنة الدنيا (1)
و از خطبههاى آن حضرت است در يكى از روزهاى صفين
أَلاَ إِنَّ اَلدُّنْيَا دَارٌ لاَ يُسْلَمُ مِنْهَا إِلاَّ فِيهَا (2)
هان!دنيا خانهاى است كه از گزند آن ايمنى نيست،مگر-هم-در آن خانه.-كارى كنند كه توشۀ آخرت است
وَ لاَ يُنْجَى بِشَيْءٍ كَانَ لَهَا (3)
نه به كار دنيا پردازند-چه آن مايۀ حسرت است
اُبْتُلِيَ اَلنَّاسُ بِهَا فِتْنَةً (4)
مردم به دنيا مبتلايند،و به بوتۀ آزمايش در آيند
فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَيْهِ (5)
پس آنچه براى دنيا گرفتهاند،حساب آن بكشند،و از آنان بستانند
وَ مَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَيْرِهَا قَدِمُوا عَلَيْهِ وَ أَقَامُوا فِيهِ (6)
و آنچه براى جز دنيا به دست آوردهاند،بدان رسند و در نعمت آن بمانند
فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِي اَلْعُقُولِ كَفَيْءِ اَلظِّلِّ (7)
دنيا در ديدۀ صاحب خردان،چون سايۀ پس از زوال است
بَيْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّى قَلَصَ (8)
كه گسترده ناشده در هم رود
وَ زَائِداً حَتَّى نَقَصَ (9)
و افزون نشده كاهش يابد