سورة الکهف

بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ

اؘلحَمدُ لِله الَّذيٓ اَنزَلَ عَليٰ عَبدِهِ الكِتٰبَ وَ لَم يَجعَل لَهۥ عِوَجاۜ (1) 📖

حمد مخصوص خدائی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده (برگزیده‏ اش) نازل کرد و هیچگونه کژی در آن قرار ندارد.

قَيِّمًا لِيُنذِرَ بَأسًا شَديدًا مِن لَدُنهُ وَ يُبَشِّرَ المُؤمِنينَ الَّذينَ يَعمَلونَ الصّٰلِحٰتِ اَنَّ لَهُم اَجرًا حَسَنًا (2) 📖

کتابی که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتب دیگر است، تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند، و مؤ منان را که عمل صالح انجام می‏دهند بشارت دهد که پاداش نیکوئی برای آنهاست.

مٰكِثينَ فيهِ اَبَدًا (3) 📖

(همان بهشت برین که) جاودانه در آن خواهند ماند.

وَ يُنذِرَ الَّذينَ قالُوا اتَّخَذَ اللهُ وَلَدًا (4) 📖

و (نیز) آنها را که گفتند خداوند فرزندی (برای خود) انتخاب کرده انذار کند.

مالَهُم بِهٖ مِن عِلمٍ وَ لا لِأبآئِهِمۚ كَبُرَت كَلِمَةً تَخرُجُ مِن اَفواهِهِم ؗ اِن يَقولونَ اِلّا كَذِبًا (5) 📖

نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند و نه پدرانشان، سخن بزرگی از دهانشان خارج می‏شود، آنها مسلما دروغ می‏گویند.

فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفسَكَ عَليٰٓ ءاثارِهِم اِن لَم يُؤمِنوا بِهٰذَا الحَديثِ اَسَفًا (6) 📖

گویی می خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!

اِنّا جَعَلنا ما عَلَي الاَرضِ زينَةً لَها لِنَبلُوَهُم اَيُّهُم اَحسَنُ عَمَلًا (7) 📖

ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند!

وَ اِنّا لَجٰعِلونَ ما عَلَيها صَعيدًا جُرُزًا (8) 📖

(ولی این زرق و برقها پایدار نیست،) و ما (سرانجام) قشر روی زمین را خاک بی گیاهی قرار می دهیم!

اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحٰبَ الكَهفِ وَ الرَّقيمِ كانوا مِن ءايٰتِنا عَجَبًا (9) 📖

آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!

اِذ اَوَي الفِتيَةُ اِلَي الكَهفِ فَقالوا رَبَّنآ ءاتِنا مِن لَدُنكَ رَحمَةً وَ هَيِّئ لَنا مِن اَمرِنا رَشَدًا (10) 📖

زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: پروردگار! ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن، و راهِ نجاتی برای ما فراهم ساز!

فَضَرَبنا عَليٰٓ ءاذانِهِم فِي الكَهفِ سِنينَ عَدَدًا (11) 📖

ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زدیم، و سالها در خواب فرو رفتند.

ثُمَّ بَعَثنٰهُم لِنَعلَمَ اَيُّ الحِزبَينِ اَحصيٰ لِما لَبِثوٓا اَمَدًا (12) 📖

سپس آنان را برانگیختیم تا بدانیم (و این امر آشکار گردد که) کدام یک از آن دو گروه، مدت خواب خود را بهتر حساب کرده‏ اند.

نَحنُ نَقُصُّ عَلَيكَ نَبَاَهُم بِالحَقِّۚ اِنَّهُم فِتيَةٌ ءامَنوا بِرَبِّهِم وَ زِدنٰهُم هُدًي (13) 📖

ما داستان آنان را بحق برای تو بازگو می کنیم؛ آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم.

وَ رَبَطنا عَليٰ قُلوبِهِم اِذ قاموا فَقالوا رَبُّنا رَبُّ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرضِ لَن نَدعُوَا مِن دونِهٖٓ اِلٰ‍هًا ؗ لَقَد قُلنآ اِذًا شَطَطًا (14) 📖

و دلهایشان را محکم ساختیم در آن موقع که قیام کردند و گفتند: پروردگارِ ما، پروردگارِ آسمانها و زمین است؛ هرگز غیر او معبودی را نمی خوانیم؛ که اگر چنین کنیم، سخنی بگزاف گفته‏ ایم.

هٰٓؤُلآءِ قَومُنَا اتَّخَذوا مِن دونِهٖٓ ءالِهَةً ؗ لَولا يَأتونَ عَلَيهِم بِسُلطٰنٍ بَيِّنٍؗ فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَريٰ عَلَي اللهِ كَذِبًا (15) 📖

این قوم ما هستند که معبودهایی جز خدا انتخاب کرده‏ اند؛ چرا دلیل آشکاری (بر این کار) نمی آورند؟! و چه کسی ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ ببندد؟!

وَ اِذِ اعتَزَلتُموهُم وَ ما يَعبُدونَ اِلَّا اللهَ فَأوۥٓ ا اِلَي الكَهفِ يَنشُر لَكُم رَبُّكُم مِن رَحمَتِهٖ وَ يُهَيِّئ لَكُم مِن اَمرِكُم مِرفَقًا (16) 📖

و (به آنها گفتیم:) هنگامی که از آنان و آنچه جز خدا می پرستند کناره گیری کردید، به غار پناه برید؛ که پروردگارتان (سایه) رحمتش را بر شما می گستراند؛ و در این امر، آرامشی برای شما فراهم می سازد!

وَ تَرَي الشَّمسَ اِذا طَلَعَت تَزٰوَرُعَن كَهفِهِم ذاتَ اليَمينِ وَ اِذا غَرَبَت تَقرِضُهُم ذاتَ الشِّمالِ ࣕ وَ هُم في فَجوَةٍ مِنهُۚ ذٰلِكَ مِن ءايٰتِ اللهِؕ مَن يَهدِ اللهُ فَهُوَالمُهتَدِ ؗ وَ مَن يُضلِل فَلَن تَجِدَ لَهۥ وَلِيًّا مُرشِدًا (17) 📖

خورشید را می‏دیدی که به هنگام طلوع به ظرف راست (غار) آنها متمایل می‏گردد، و به هنگام غروب بطرف چپ، و آنها در محل وسیعی از غار قرار داشتند، این از آیات خدا است، هر کس را خدا هدایت کند هدایت یافته واقعی او است، و هر کس را گمراه کند ولی و راهنمائی هرگز برای او نخواهی یافت.

وَ تَحسَبُهُم اَيقاظًا وَ هُم رُقودٌۚ وَ نُقَلِّبُهُم ذاتَ اليَمينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ ؗ وَكَلبُهُم باسِطٌ ذِراعَيهِ بِالوَصيدِ ؗ لَوِ اطَّلَعتَ عَلَيهِم لَوَلَّيتَ مِنهُم فِرارًا وَ لَمُلِئتَ مِنهُم رُعبًا (18) 📖

(اگر به آنها نگاه می‏کردی) می‏پنداشتی بیدارند، در حالی که در خواب فرو رفته بودند، و ما آنها را به سمت راست و چپ می‏گرداندیم (تا بدنشان سالم بماند) و سگ آنها دستهای خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانی می‏کرد) اگر به آنها نگاه می‏کردی فرار می‏نمودی، و سر تا پای تو از ترس و وحشت پر می‏شد.

وَ كَذٰلِكَ بَعَثنٰهُم لِيَتَسآءَلوا بَينَهُمۚ قالَ قآئِلٌ مِنهُم كَم لَبِثتُم ؗ قالوا لَبِثنا يَومًا اَو بَعضَ يَومٍۚ قالوا رَبُّكُم اَعلَمُ بِما لَبِثتُم فَابعَثوٓا اَحَدَكُم بِوَرِقِكُم هٰذِهٖٓ اِلَي المَدينَةِ فَليَنظُر اَيُّهآ اَزكيٰ طَعامًا فَليَأتِكُم بِرِزقٍ مِنهُ وَ ليَتَلَطَّف وَلايُشعِرَنَّ بِكُم اَحَدًا (19) 📖

همینگونه ما آنها را (از خواب) برانگیختیم تا از یکدیگر سؤ ال کنند، یکی از آنها گفت چه مدت خوابیدید؟ آنها گفتند یکروز یا بخشی از یکروز (و چون درست نتوانستند مدت خوابشان را بدانند) گفتند پروردگارتان از مدت خوابتان آگاهتر است، اکنون یک نفر را با این سکه‏ ای که دارید به شهر بفرستید تا بنگرد کدامین نفر از آنها غذای پاکتری دارند، از آن مقداری برای روزی شما بیاورد، اما باید نهایت دقت را به خرج دهد و هیچ کس را از وضع شما آگاه نسازد.

اِنَّهُم اِن يَظهَروا عَلَيكُم يَرجُموکُم اَو يُعيدوكُم في مِلَّتِهِم وَ لَن تُفلِحوٓا اِذًا اَبَدًا (20) 📖

چرا که اگر آنها از وضع شما آگاه شوند سنگسارتان می‏کنند، یا به آئین خویش شما را باز می‏گردانند، و در آن صورت هرگز روی رستگاری را نخواهید دید!

وَ كَذٰلِكَ اَعثَرنا عَلَيهِم لِيَعلَموٓا اَنَّ وَعدَ اللهِ حَقٌّ وَ اَنَّ السّاعَةَ لارَيبَ فيهآ اِذ يَتَنازَعونَ بَينَهُم اَمرَهُم ؗ فَقالُوا ابنوا عَلَيهِم بُنيانًا رَبُّهُم اَعلَمُ بِهِمۚ قالَ الَّذينَ غَلَبوا عَليٰٓ اَمرِهِم لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيهِم مَسجِدًا (21) 📖

و اینچنین مردم را متوجه حال آنها کردیم تا بدانند وعده (رستاخیز) خداوند حق است و در پایان جهان و قیام قیامت شکی نیست، در آن هنگام که میان خود در این باره نزاع می‏کردند: گروهی می‏گفتند بنائی بر آن بسازید (تا برای همیشه از نظر پنهان شوند و از آنها سخن نگوئید که) پروردگارشان از وضع آنها آگاهتر است (ولی آنها که از رازشان آگاهی یافتند و آنرا دلیلی بر رستاخیز دیدند) گفتند ما مسجدی در کنار (مدفن) آنها می‏سازیم (تا خاطره آنها فراموش نشود).

سَيَقولونَ ثَلٰ‍ثَةٌ رابِعُهُم كَلبُهُم وَ يَقولونَ خَمسَةٌ سادِسُهُم كَلبُهُم رَجمًا بِالغَيبِ ؗ وَ يَقولونَ سَبعَةٌ وَ ثامِنُهُم كَلبُهُمۚ قُل رَبّيٓ اَعلَمُ بِعِدَّتِهِم ؗ ما يَعلَمُهُم اِلّا قَليلٌۚ فَلا تُمارِ فيهِم اِلّامِرآءً ظاهِرًا وَ لاتَستَفتِ فيهِم مِنهُم اَحَدًا (22) 📖

گروهی خواهند گفت آنها سه نفر بودند که چهارمینشان سگ آنها بود، و گروهی می‏گویند پنج نفر بودند که ششمین آنها سگشان بود – همه اینها سخنانی بدون دلیل است – و گروهی می‏گویند آنها هفت نفر بودند و هشتمینشان سگ آنها بود، بگو پروردگار من از تعداد آنها آگاهتر است جز گروه کمی تعداد آنها را نمی‏دانند، بنابراین در باره آنها جز با دلیل سخن مگوی و از هیچکس پیرامون آنها سؤ ال منما.

وَ لاتَقولَنَّ لِشَايءٍ اِنّي فاعِلٌ ذٰلِكَ غَدًا ۙ (23) 📖

و هرگز نگو من فردا کاری انجام می‏دهم.

اِلّآ اَن يَشآءَ اللهُۚ وَ اذكُر رَبَّكَ اِذا نَسيتَ وَ قُل عَسيٰٓ اَن يَهدِيَنِ رَبّي لِاَقرَبَ مِن هٰذا رَشَدًا (24) 📖

مگر اینکه خدا بخواهد، و هر گاه فراموش کردی (جبران نما) و پروردگارت را بخاطر بیاور، و بگو امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند.

وَ لَبِثوا في كَهفِهِم ثَلٰثَ مِائَةٍ سِنينَ وَ ازدادوا تِسعًا (25) 📖

آنها در غار خود سیصد سال درنگ کردند، و نه سال نیز بر آن افزودند.

قُلِ اللهُ اَعلَمُ بِما لَبِثوا ؗ لَهۥ غَيبُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرضِ ؗ اَبصِر بِهٖ وَ اَسمِعۚ مالَهُم مِن دونِهٖ مِن وَلِيٍّ وَ لايُشرِكُ في حُكمِهٖٓ اَحَدًا (26) 📖

بگو خداوند از مدت توقفشان آگاهتر است، غیب آسمانها و زمین از آن او است راستی چه بینا و چه شنوا است ؟ آنها هیچ ولی و سرپرستی جز او ندارند، و هیچکس در حکم او شریک نیست.

وَ اتلُ مآ اوحِيَ اِلَيكَ مِن كِتابِ رَبِّكَ ؗ لامُبَدِّلَ لِكَلِمٰتِهٖ وَ لَن تَجِدَ مِن دونِهٖ مُلتَحَدًا (27) 📖

آنچه بتو از کتاب پروردگارت وحی شده تلاوت کن، هیچ چیز سخنان او را دگرگون نمی‏سازد، و ملجا و پناهگاهی جز او نمی‏یابی!

وَ اصبِر نَفسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدعونَ رَبَّهُم بِالغَدوٰةِ وَ العَشِيِّ يُريدونَ وَجهَهۥ ؗ وَ لاتَعدُ عَيناكَ عَنهُم تُريدُ زينَةَ الحَيوٰةِ الدُّنيا ؗ وَ لاتُطِع مَن اَغفَلنا قَلبَهۥ عَن ذِكرِنا وَ اتَّبَعَ هَویــٰهُ وَ كانَ اَمرُهۥ فُرُطًا (28) 📖

با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می‏خوانند، و تنها ذات او را می طلبند، هرگز چشمهای خود را، بخاطر زینتهای دنیا، از آنها برمگیر، و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن، همانها که پیروی هوای نفس کردند، و کارهایشان افراطی است.

وَ قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّكُم ؗ فَمَن شآءَ فَليُؤمِن وَ مَن شآءَ فَليَكفُرۚ اِنّآ اَعتَدنا لِلظٰلمينَ نارًا اَحاطَ بِهِم سُرادِقُها ؗ وَ اِن يَستَغيثوا يُغاثوا بِمآءٍ كَالمُهلِ يَشوِي الوُجوهَۚ بِئسَ الشَّرابُ وَ سآءَت مُرتَفَقًا (29) 📖

بگو این حق است از سوی پروردگارتان، هر کس می‏خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود) و هر کس می‏خواهد کافر گردد، ما برای ستمگران آتشی آماده کرده‏ ایم که سرا پرده‏ اش آنها را از هر سو احاطه کرده است، و اگر تقاضای آب کنند آبی برای آنها می آورند همچون فلز گداخته که صورتها را بریان می‏کند، چه بد نوشیدنی است و چه بد محل اجتماعی؟!

اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّٰلِحـٰتِ اِنّا لانُضيعُ اَجرَ مَن اَحسَنَ عَمَلًا (30) 📖

مسلما کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد.

اُولئِكَ لَهُم جَنّٰتُ عَدنٍ تَجري مِن تَحتِهِمُ الاَنهٰرُ يُحَلَّونَ فيها مِن اَساوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ يَلبَسونَ ثِيابًا خُضرًا مِن سُندُسٍ وَ اِستَبرَقٍ مُتَّكِئئينَ فيها عَلَي الاَرآئِكِۚ نِعمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَت مُرتَفَقًا (31) 📖

آنها کسانی هستند که بهشت جاودان از آنشان است، باغهائی از بهشت که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جاری است، در آنجا با دستبندهائی از طلا آراسته‏ اند، و لباسهای (فاخری) به رنگ سبز از حریر نازک و ضخیم در بر می‏کنند، در حالی که بر تختها تکیه کرده‏ اند، چه پاداش خوبی و چه جمع نیکوئی؟!

وَ اضرِب لَهُم مَثَلًا رَجُلَينِ جَعَلنا لِاَحَدِهِما جَنَّتَينِ مِن اَعنابٍ وَ حَفَفنٰهُما بِنَخلٍ وَ جَعَلنا بَينَهُما زَرعًا (32) 📖

برای آنها مثالی بیان کن، داستان آن دو مرد را که برای یکی از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم، و در گرداگرد آن درختان نخل و در میان این دو زراعت پربرکت.

كِلتَا الجَنَّتَينِ ءاتَت اُكُلَها وَ لَم تَظلِم مِنهُ شَيئئًا ؗ وَ فَجَّرنا خِلٰلَهُما نَهَرًا (33) 📖

هر دو باغ میوه آورده بودند (میوه‏ های فراوان) و چیزی فروگذار نکرده بودند، و میان آن دو نهر بزرگی از زمین بیرون فرستادیم.

وَ كانَ لَهۥ ثَمَرٌ ؗ فَقالَ لِصاحِبِهٖ وَ هُوَيُحاوِرُهٓۥ اَنَا اَكثَرُ مِنكَ مالًا وَ اَعَزُّنَفَرًا (34) 📖

صاحب این باغ درآمد قابل ملاحظه‏ ای داشت به همین جهت به دوستش در حالی که به گفتگو برخاسته بود چنین گفت من از نظر ثروت از تو برترم، و نفراتم نیرومندتر است!

وَ دَخَلَ جَنَّتَهۥ وَ هُوَظالِمٌ لِنَفسِهٖ قالَ مآ اَظُنُّ اَن تَبيدَ هٰذِهٖٓ اَبَدًا ۙ (35) 📖

و در حالی که به خود ستم می کرد در باغش گام نهاد و گفت من گمان نمی‏کنم هرگز این باغ فانی و نابود شود.

وَ مآ اَظُنُّ السّاعَةَ قآئِمَةً وَ لَئِن رُدِدتُ اِليٰ رَبّي لَاَجِدَنَّ خَيرًا مِنها مُنقَلَبًا (36) 📖

و باور نمی کنم قیامت برپا گردد و اگر به سوی پروردگارم بازگردم (و قیامتی در کار باشد) جایگاهی بهتر از اینجا خواهم یافت!

قالَ لَهۥ صاحِبُهۥ وَ هُوَيُحاوِرُهۥٓ اَكَفَرتَ بِالَّذي خَلَقَكَ مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ ثُمَّ سَوّیــٰكَ رَجُلًا (37) 📖

دوست (با ایمان)ش در حالی که با او به گفتگو پرداخته بود گفت: آیا به خدائی که تو را از خاک و سپس از نطفه آفرید، و بعد از آن تو را مرد کاملی قرار داد کافر شدی؟!

لٰكِنَّا هُوَاللهُ رَبّي وَ لآ اُشرِكُ بِرَبّيٓ اَحَدًا (38) 📖

ولی من کسی هستم که «الله» پروردگار من است، و هیچکس را شریک پروردگارم قرار نمی‏دهم.

وَ لَولآ اِذ دَخَلتَ جَنَّتَكَ قُلتَ ما شآءَ اللهُ لاقُوَّةَ اِلّا بِاللهِۚ اِن تَرَنِ اَنَا اَقَلَّ مِنكَ مالًا وَ وَلَدًا ۙ (39) 📖

تو چرا هنگامی که وارد باغت شدی نگفتی این نعمتی است که خدا خواسته ؟ قوت (و نیروئی) جز از ناحیه خدا نیست، اما اگر می بینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمی نیست).

فَعَسيٰ رَبّيٓ اَن يُؤتِيَنِ خَيرًا مِن جَنَّتِكَ وَ يُرسِلَ عَلَيها حُسبانًا مِنَ السَّمآءِ‌ فَتُصبِحَ صَعيدًا زَلَقًا (40) 📖

شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد، و مجازات حساب شده‏ ای از آسمان بر باغ تو فرو فرستد، آنچنانکه آنرا به زمین بی گیاه لغزنده‏ ای تبدیل کند!

اَو يُصبِحَ مآؤُها غَورًا فَلَن تَستَطيعَ لَهۥ طَلَبًا (41) 📖

و یا آب آن در اعماق زمین فرو رود، آنچنانکه هرگز قدرت جستجوی آنرا نداشته باشی!

وَ اُحيطَ بِثَمَرِهٖ فَاَصبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيهِ عَليٰ مآ اَنفَقَ فيها وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَليٰ عُروشِها وَ يَقولُ يٰلَيتَني لَم اُشرِك بِرَبّيٓ اَحَدًا (42) 📖

(به هر حال عذاب خدا فرا رسید) و تمام میوه‏ های آن نابود شد، او مرتبا دستهای خود را – بخاطر هزینه‏ هائی که در آن صرف کرده بود – بهم می‏مالید، در حالی که تمام باغ بر پایه‏ ها فرو ریخته بود، و می‏گفت ایکاش کسی را شریک پروردگارم قرار نداده بودم!

وَ لَم تَكُن لَهۥ فِئَةٌ يَنصُرونَهۥ مِن دونِ اللهِ وَ ما كانَ مُنتَصِرًا (43) 📖

و گروهی، غیر از خدا، نداشت که او را یاری کنند، و نمی‏توانست از خویشتن یاری گیرد.

هُنالِكَ الوَلايَةُ لِله الحَقِّۚ هُوَخَيرٌ ثَوابًا وَ خَيرٌ عُقبًا (44) 📖

در این هنگام ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آن خداوند حق است، او است که برترین ثواب و بهترین عاقبت را (برای مطیعان) دارد.

وَ اضرِب لَهُم مَثَلَ الحَيوٰةِ الدُّنيا كَمآءٍ اَنزَلنٰهُ مِنَ السَّمآءِ فَاختَلَطَ بِهٖ نَباتُ الاَرضِ فَاَصبَحَ هَشيمًا تَذروهُ الرِّيٰحُؕ وَ كانَ اللهُ عَليٰ كُلِّ شَيءٍ‌ مُقتَدِرًا (45) 📖

زندگی دنیا را برای آنها به آبی تشبیه کن که از آسمان فرو می‏فرستیم، و به وسیله آن گیاهان زمین، سرسبز و درهم فرو می‏روند، اما بعد از مدتی می‏خشکند، به گونه‏ ای بادها آنها را به هر سو پراکنده می‏کنند، و خداوند بر هر چیز توانا است

اؘلمالُ وَ البَنونَ زينَةُ الحَيوٰةِ الدُّنيا ؗ وَ البٰقِيٰتُ الصّٰلِحٰتُ خَيرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوابًا وَ خَيرٌ اَمَلًا (46) 📖

مال و فرزندان، زینت حیات دنیا هستند، و باقیات صالحات (ارزشهای پایدار و شایسته) ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امید بخش تر است.

وَ يَومَ نُسَيِّرُ الجِبالَ وَ تَرَي الاَرضَ بارِزَةً وَ حَشَرنٰهُم فَلَم نُغادِر مِنهُم اَحَدًا (47) 📖

بخاطر بیاور روزی را که کوه‏ ها را به حرکت در می‏آوریم، و زمین را آشکار (و مسطح) می بینی، و همه آنها (انسانها) را محشور می‏کنیم و احدی را فروگذار نخواهیم کرد.

وَ عُرِضوا عَليٰ رَبِّكَ صَفًّا لَقَد جِئتُمونا كَما خَلَقنٰكُم اَوَّلَ مَرَّةٍۚ بَل زَعَمتُم اَلَّن نَجعَلَ لَكُم مَوعِدًا (48) 📖

آنها همه در یک صف به پروردگارت عرضه می‏شوند (و به آنها گفته می‏شود) شما همگی نزد ما آمدید آنگونه که در آغاز شما را آفریدیم اما شما گمان می‏کردید ما موعدی برایتان قرار نخواهیم داد.

وَ وُضِعَ الكِتٰبُ فَتَرَي المُجرِمينَ مُشفِقينَ مِمّا فيهِ وَ يَقولونَ يٰوَيلَتَنا مالِ هٰذَا الكِتٰبِ لايُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً اِلّآ اَحصیــٰها ؗ وَ وَجَدوا ما عَمِلوا حاضِرًاۚ وَلايَظلِمُ رَبُّكَ اَحَدًا (49) 📖

و کتاب (کتابی که نامه اعمال همه انسانها است) در آنجا گذارده می‏شود، اما گنهکاران را می‏بینی که از آنچه در آن است ترسان و متوحش اند، و می‏گویند: ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی نیست مگر اینکه آنرا شماره کرده است ؟ و همه اعمال خود را حاضر می‏بینند، و پروردگارت به احدی ظلم نمی‏کند.

وَ اِذ قُلنا لِلمَلٰٓئِكَةِ اسجُدوا لِأدَمَ فَسَجَدوٓا اِلّآ اِبليسَ كانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عَن اَمرِ رَبِّهٖٓؕ اَفَتَتَّخِذونَهۥ وَ ذُرِّيَّتَهٓۥ اَولِيآءَ مِن دوني وَ هُم لَكُم عَدُوٌّۚ بِئسَ لِلظٰلِمينَ بَدَلًا (50) 📖

به یاد آرید زمانی را که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید آنها همگی سجده کردند، جز ابلیس، او از جن بود، سپس از فرمان پروردگارش خارج شد، آیا (با اینحال) او و فرزندانش را به جای من اولیای خود انتخاب می‏کنید در حالی که دشمن شما هستند؟ اینها چه جانشینهای بدی برای ظالماناند.

مآ اَشهَدتُهُم خَلقَ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرضِ وَ لاخَلقَ اَنفُسِهِم ؗ وَ ما كُنتُ مُتَّخِذَ المُضِلّينَ عَضُدًا (51) 📖

من آنها را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین حاضر نساختم، و نه بهنگام آفرینش نوع خودشان، و من گمراه کنندگان را دستیار خود

وَ يَومَ يَقولُ نادوا شُرَكآءِيَ الَّذينَ زَعَمتُم فَدَعَوهُم فَلَم يَستَجيبوا لَهُم وَ جَعَلنا بَينَهُم مَوبِقًا (52) 📖

بخاطر بیاورید روزی را که خدا می‏گوید شریکهائی را که برای من می‏پنداشتید صدا بزنید (تا به کمک شما بشتابند) ولی هر چه آنها را می‏خوانند جوابشان نمی‏دهند، و ما در میان این دو گروه کانون هلاکتی قرار داده‏ ایم.

وَ رَءَا المُجرِمونَ النّارَ فَظَنّوٓا اَنَّهُم مُواقِعوها وَ لَم يَجِدوا عَنها مَصرِفًا (53) 📖

و گنهکاران آتش (دوزخ) را می‏بینند و یقین می‏کنند که بر آتش افکنده میشوند و هم آتش بر آنها، و هیچگونه راه گریزی از آن نخواهند یافت!

وَ لَقَد صَرَّفنا في هٰذَا القُرءانِ لِلنّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍۚ وَ كانَ الاِنسانُ اَكثَرَ شَيءٍ جَدَلًا (54) 📖

ما در این قرآن هر گونه مثلی را برای مردم بیان کرده‏ ایم، ولی انسان بیش از هر چیز به جدل می‏پردازد.

وَ ما مَنَعَ النّاسَ اَن يُؤمِنوٓا اِذ جآءَهُمُ الهُديٰ وَ يَستَغفِروا رَبَّهُم اِلّآ اَن تَأتِيَهُم سُنَّةُ الاَوَّلينَ اَو يَأتِيَهُمُ العَذابُ قُبُلًا (55) 📖

تنها مانع انسانها از اینکه هنگامی که هدایت به سراغشان آمد ایمان بیاورند و از پروردگارشان تقاضای آمرزش کنند این بود که سرنوشت پیشینیان دامانشان را بگیرد، و یا عذاب الهی را در برابر خود مشاهده کنند!

وَ ما نُرسِلُ المُرسَلينَ اِلّا مُبَشِّرينَ وَ مُنذِرينَۚ وَ يُجادِلُ الَّذينَ كَفَروا بِالباطِلِ لِيُدحِضوا بِهِ الحَقَّ ؗ وَ اتَّخَذوٓا ءايٰتي وَ مآ اُنذِروا هُزُوًا (56) 📖

ما پیامبران را جز برای بشارت و انذار نمی‏فرستیم، اما کافران همواره مجادله به باطل می‏کنند تا (به گمان خود) حق را از میان بردارند، و آیات ما و مجازاتهائی را که به آنها وعده داده شده است به باد مسخر گیرند.

وَ مَن اَظلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِئئايٰتِ رَبِّهٖ فَاَعرَضَ عَنها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَت يَداهُۚ اِنّا جَعَلنا عَليٰ قُلوبِهِم اَكِنَّةً اَن يَفقَهوهُ وَ فيٓ ءاذانِهِم وَقرًا ؗ وَ اِن تَدعُهُم اِلَي الهُديٰ فَلَن يَهتَدوٓا اِذًا اَبَدًا (57) 📖

چه کسی ستمکارتر است از آنها که به هنگام یادآوری آیات پروردگارشان از آن روی می گردانند، و آنچه را با دست خود انجام داده فراموش می‏کنند، ما بر دلهاشان پرده افکنده‏ ایم تا نفهمند، و در گوشهایشان سنگینی قرار داده‏ ایم (تا صدای حق را نشنوند!) و لذا اگر آنها را به سوی هدایت بخوانی هرگز هدایت نمی‏شوند!

وَ رَبُّكَ الغَفورُ ذُو الرَّحمَةِ ؗ لَو يُؤاخِذُهُم بِما كَسَبوا لَعَجَّلَ لَهُمُ العَذابَۚ بَل لَهُم مَوعِدٌ لَن يَجِدوا مِن دونِهٖ مَوئِلًا (58) 📖

و پروردگار تو آمرزنده و صاحب رحمت است، اگر میخواست آنها را مجازات کند عذاب هر چه زودتر برای آنها می‏فرستاد، ولی برای آنها موعدی است که با فرا رسیدنش راه فراری نخواهند داشت.

وَ تِلكَ القُريٰٓ اَهلَكنٰهُم لَمّا ظَلَموا وَ جَعَلنا لِمَهلِكِهِم مَوعِدًا (59) 📖

اینها شهرها و آبادیهائی است (که ویرانه‏ هایش را با چشم می‏بینید) ما آنها را به هنگامی که ستم کرده‏ اند هلاک کردیم و (در عین حال) برای هلاکتشان موعدی قرار دادیم.

وَ اِذ قالَ موسيٰ لِفَتیــٰهُ لآ اَبرَحُ حَتّيٰٓ اَبلُغَ مَجمَعَ البَحرَينِ اَو اَمضِيَ حُقُبًا (60) 📖

بخاطر بیاور هنگامی که موسی به دوست خود گفت: من دست از طلب برنمی‏دارم تا به محل تلاقی دو دریا برسم هر چند مدت طولانی به راه خود ادامه دهم.

فَلَمّا بَلَغا مَجمَعَ بَينِهِما نَسِيا حوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبيلَهۥ فِي البَحرِ سَرَبًا (61) 📖

هنگامی که به محل تلاقی آن دو دریا رسیدند ماهی خود را (که برای تغذیه همراه داشتند فراموش کردند و ماهی راه خود را در پیش گرفت (و روان شد).

فَلَمّا جاوَزا قالَ لِفَتیــٰهُ ءاتِنا غَدآءَنا لَقَد لَقينا مِن سَفَرِنا هٰذا نَصَبًا (62) 📖

هنگامی که از آنجا گذشتند موسی به یار همسفرش گفت غذای ما را بیاور که از این سفر، سخت خسته شده‏ ایم.

قالَ اَرَءَيتَ اِذ اَوَينآ اِلَي الصَّخرَةِ فَاِنّي نَسيتُ الحوتَ ؗ وَ مآ اَنسیــٰنيهُ اِلَّا الشَّيطٰنُ اَن اَذكُرَهۥۚ وَ اتَّخَذَ سَبيلَهۥ فِي البَحرِ عَجَبًا (63) 📖

او گفت بخاطر داری هنگامی که ما به کنار آن صخره پناه بردیم (و استراحت کردیم من در آنجا فراموش کردم جریان ماهی را بازگو کنم، این شیطان بود که یاد آنرا از خاطر من برد، و ماهی به طرز شگفتانگیزی راه خود را در دریا پیش گرفت!

قالَ ذٰلِكَ ما كُنّا نَبغِۚ فَارتَدّا عَليٰٓ ءاثارِهِما قَصَصًا (64) 📖

(موسی) گفت این همان است که ما می‏خواستیم، و آنها از همان راه بازگشتند در حالی که پیجوئی می‏کردند.

فَوَجَدا عَبدًا مِن عِبادِنآ ءاتَينٰهُ رَحمَةً مِن عِندِنا وَ عَلَّمنٰهُ مِن لَدُنّا عِلمًا (65) 📖

(در آنجا بنده‏ ای از بندگان ما را یافتند که او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوی خود علم فراوانی به او تعلیم داده بودیم.

قالَ لَهۥ موسيٰ هَل اَتَّبِعُكَ عَليٰٓ اَن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمتَ رُشدًا (66) 📖

موسی به او گفت آیا من از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی؟!

قالَ اِنَّكَ لَن تَستَطيعَ مَعِيَ صَبرًا (67) 📖

گفت تو هرگز نمی‏توانی با من شکیبائی کنی!

وَ كَيفَ تَصبِرُ عَليٰ مالَم تُحِط بِهٖ خُبرًا (68) 📖

و چگونه میتوانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی.

قالَ سَتَجِدُنيٓ اِن شآءَ اللهُ صابِرًا وَ لآ اَعصي لَكَ اَمرًا (69) 📖

(موسی) گفت انشاء الله مرا شکیبا خواهی یافت، و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو نخواهم کرد.

قالَ فَاِنِ اتَّبَعتَني فَلا تَسئئَلني عَن شَيءٍ حَتّيٰٓ اُحدِثَ لَكَ مِنهُ ذِكرًا (70) 📖

(خضر) گفت پس اگر میخواهی به دنبال من بیائی از هیچ چیز سؤ ال مکن تا خودم (به موقع) آنرا برای تو بازگو کنم.

فَانطَلَقاۚ حَتّيٰٓ اِذا رَكِبا فِي السَّفينَةِ خَرَقَها ؗ قالَ اَخَرَقتَها لِتُغرِقَ اَهلَها ؗ لَقَد جِئتَ شَيئئًا اِمرًا (71) 📖

آنها به راه افتادند تا اینکه سوار کشتی شدند و او کشتی را سوراخ کرد، (موسی) گفت آیا آنرا سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی، راستی چه کار بدی انجام دادی؟!

قالَ اَلَم اَقُل اِنَّكَ لَن تَستَطيعَ مَعِيَ صَبرًا (72) 📖

گفت نگفتم تو هرگز نمی‏توانی با من شکیبائی کنی؟!

قالَ لاتُؤاخِذني بِما نَسيتُ وَ لاتُرهِقني مِن اَمري عُسرًا (73) 📖

(موسی) گفت مرا بخاطر این فراموشکاری مواخذه مکن، و بر من بخاطر این امر سخت مگیر.

فَانطَلَقاۚ حَتّيٰٓ اِذا لَقِيا غُلٰ‍مًا فَقَتَلَهۥ قالَ اَقَتَلتَ نَفسًا زَكِيَّةً بِغَيرِ نَفسٍ ؗ لَقَد جِئتَ شَيئئًا نُكرًا (74) 📖

باز به راه خود ادامه دادند تا اینکه کودکی را دیدند و او آن کودک را کشت! (موسی) گفت: آیا انسان پاکی را بیآنکه قتلی کرده باشد کشتی؟! به راستی کار منکر و زشتی انجام دادی!

قالَ اَلَم اَقُل لَكَ اِنَّكَ لَن تَستَطيعَ مَعِيَ صَبرًا (75) 📖

(باز آن مرد عالم) گفت به تو نگفتم تو هرگز توانائی نداری با من صبر کنی؟!

قالَ اِن سَاَلتُكَ عَن شَيءٍ بَعدَها فَلا تُصٰحِبنيؗ قَد بَلَغتَ مِن لَدُنّي عُذرًا (76) 📖

(موسی) گفت اگر بعد از این از تو درباره چیزی سؤ ال کنم دیگر با من مصاحبت نکن، چرا که از ناحیه من دیگر معذور خواهی بود!

فَانطَلَقاۚ حَتّيٰٓ اِذآ اَتَيآ اَهلَ قَريَةِࣙاستَطعَمآ اَهلَها فَاَبَوا اَن يُضَيِّفوهُما فَوَجَدا فيها جِدارًا يُريدُ اَن يَنقَضَّ فَاَقامَهۥ ؗ قالَ لَو شِئتَ لَتَّخَذتَ عَلَيهِ اَجرًا (77) 📖

باز به راه خود ادامه دادند، تا به قریه‏ ای رسیدند، از آنها خواستند که به آنها غذا دهند، ولی آنها از مهمان کردنشان خودداری نمودند (با اینحال) آنها در آنجا دیواری یافتند که می‏خواست فرود آید، (آن مرد عالم) آنرا برپا داشت، (موسی) گفت (لااقل) می‏خواستی در مقابل این کار اجرتی بگیری؟!

قالَ هٰذا فِراقُ بَيني وَ بَينِكَؗ سَاُنَبِّئُكَ بِتَأويلِ مالَم تَستَطِع عَلَيهِ صَبرًا (78) 📖

او گفت اینک وقت جدائی من و تو فرا رسیده است، اما به زودی سر آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی برای تو بازگو می‏کنم.

اَمَّا السَّفينَةُ فَكانَت لِمَسٰكينَ يَعمَلونَ فِي البَحرِ فَاَرَدتُ اَن اَعيبَها وَ كانَ وَرآءَهُم مَلِكٌ يَأخُذُ كُلَّ سَفينَةٍ غَصبًا (79) 📖

اما آن کشتی متعلق به گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‏کردند و من خواستم آنرا معیوب کنم (چرا که) پشت سر آنها پادشاهی ستمگر بود که هر کشتی را از روی غصب می‏گرفت.

وَ اَمَّا الغُلٰمُ فَكانَ اَبَواهُ مُؤمِنَينِ فَخَشينآ اَن يُرهِقَهُما طُغيانًا وَ كُفرًا (80) 📖

و اما آن نوجوان پدر و مادرش با ایمان بودند، ما نخواستیم او آنها را به طغیان و کفر وادارد.

فَاَرَدنآ اَن يُبدِلَهُما رَبُّهُما خَيرًا مِنهُ زَكوٰةً وَ اَقرَبَ رُحمًا (81) 📖

ما اراده کردیم که پروردگارشان فرزند پاکتر و پرمحبت تری بجای او به آنها بدهد.

وَ اَمَّا الجِدارُ فَكانَ لِغُلٰ‍مَينِ يَتيمَينِ فِي المَدينَةِ وَ كانَ تَحتَهۥ كَنزٌ لَهُما وَ كانَ اَبوهُما صٰلِحًا فَاَرادَ رَبُّكَ اَن يَبلُغآ اَشُدَّهُما وَ يَستَخرِجا كَنزَهُما رَحمَةً مِن رَبِّكَۚ وَ ما فَعَلتُهۥ عَن اَمريۚ ذٰلِكَ تَأويلُ مالَم تَسطِع عَلَيهِ صَبرًا (82) 📖

و اما آن دیوار متعلق به دو نوجوان یتیم در آن شهر بود، و زیر آن گنجی متعلق به آنها وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود، پروردگار تو می‏خواست آنها به حد بلوغ برسند، و گنجشان را استخراج کنند، این رحمتی از پروردگارت بود، من به دستور خود این کار را نکردم، و این بود سر کارهائی که توانائی شکیبائی در برابر آنها نداشتی!

وَ يَسئئَلونَكَ عَن ذِي القَرنَينِ ؗ قُل سَاَتلوا عَلَيكُم مِنهُ ذِكرًا (83) 📖

و از تو در باره «ذو القرنین» سؤ ال می‏کنند، بگو به زودی گوشه‏ ای از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.

اِنّا مَكَّنّا لَهۥ فِي الاَرضِ وَ ءاتَينٰهُ مِن كُلِّ شَيءٍ سَبَبًا (84) 📖

ما به او در روی زمین قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش نهادیم.

فَاَتبَعَ سَبَبًا (85) 📖

او از این اسباب پیروی (و استفاده) کرد.

حَتّيٰٓ اِذا بَلَغَ مَغرِبَ الشَّمسِ وَجَدَها تَغرُبُ في عَينٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِندَها قَومًاۚ قُلنا يٰذَا القَرنَينِ اِمّآ اَن تُعَذِّبَ وَ اِمّآ اَن تَتَّخِذَ فيهِم حُسنًا (86) 📖

تا به غروبگاه آفتاب رسید (در آنجا) احساس کرد که خورشید در چشمه (یا دریا) ی – تیره و گل آلودی فرو می‏رود، و در آنجا قومی را یافت، ما گفتیم ای ذو القرنین! آیا می‏خواهی مجازات کنی و یا پاداش نیکوئی را در باره آنها انتخاب نمائی ؟

قالَ اَمّا مَن ظَلَمَ فَسَوفَ نُ‍ـعَذِّبُهۥ ثُمَّ يُ‍رَدُّ اِليٰ رَبِّهٖ فَيُعَذِّبُهۥ عَذابًا نُكـرًا (87) 📖

گفت اما کسانی که ستم کرده‏ اند آنها را مجازات خواهیم کرد سپس، به سوی پروردگارشان باز می‏گردند و خدا آنها را مجازات شدیدی خواهد نمود.

وَ اَمّا مَن ءامَنَ وَ عَمِلَ صٰلِحًا فَلَهۥ جَزآءَࣙالحُسنيٰ وَسَنَقولُ لَهۥ مِن اَمرِنا يُسرًا (88) 📖

و اما کسی که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد پاداش ‍ نیکو خواهد داشت، و ما دستور آسانی به او خواهیم داد.

ثُمَّ اَتبَعَ سَبَبًا (89) 📖

سپس (بار دیگر) از اسبابی که در اختیار داشت بهره گرفت.

حَتّيٰٓ اِذا بَلَغَ مَطلِعَ الشَّمسِ وَجَدَها تَطلُعُ عَليٰ قَومٍ لَم نَجعَل لَهُم مِن دونِها سِترًا (90) 📖

تا به خاستگاه خورشید رسید (در آنجا) مشاهده کرد که خورشید بر جمعیتی طلوع می‏کند که جز آفتاب برای آنها پوششی قرار نداده بودیم.

كَذٰلِكَ وَ قَد اَحَطنا بِما لَدَيهِ خُبرًا (91) 📖

(آری) این چنین بود (کار ذو القرنین) و ما به خوبی از امکاناتی که نزد او بود آگاه بودیم.

ثُمَّ اَتبَعَ سَبَبًا (92) 📖

(باز) از اسباب مهمی (که در اختیار داشت) استفاده کرد.

حَتّيٰٓ اِذا بَلَغَ بَينَ السَّدَّينِ وَجَدَ مِن دونِهِما قَومًا لايَكادونَ يَفقَهونَ قَولًا (93) 📖

(و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید، و در آنجا گروهی غیر از آن دو را یافت که هیچ سخنی را نمی‏فهمیدند!

قالوا يٰذَا القَرنَينِ اِنَّ يَأجوجَ وَ مَأجوجَ مُفسِدونَ فِي الاَرضِ فَهَل نَجعَلُ لَكَ خَرجًا عَليٰٓ اَن تَجعَلَ بَينَنا وَ بَينَهُم سَدًّا (94) 📖

(آن گروه به او) گفتند ای ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد می‏کنند آیا ممکن است ما هزینه‏ ای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی ؟

قالَ ما مَكَّنّي فيهِ رَبّي خَيرٌ فَاَعينوني بِقُوَّةٍ اَجعَل بَينَكُم وَ بَينَهُم رَدمًا (95) 📖

(ذو القرنین) گفت: آنچه را خدا در اختیار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد می‏کنید) مرا با نیروئی یاری کنید، تا میان شما و آنها سد محکمی ایجاد کنم.

ءاتوني زُبَرَ الحَديدِۚ حَتّيٰٓ اِذا ساويٰ بَينَ الصَّدَفَينِ قالَ انفُخواۚ حَتّيٰٓ اِذا جَعَلَهۥ نارًا قالَ ءاتونيٓ اُفرِغ عَلَيهِ قِطرًا (96) 📖

قطعات بزرگ آهن برای من بیاورید (و آنها را به روی هم چیند) تا کاملا میان دو کوه را پوشانید، سپس گفت (آتش در اطراف آن بیافروزید و) در آتش بدمید، (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، گفت (اکنون) مس ذوب شده برای من بیاورید تا به روی آن بریزم.

فَمَا اسطاعوٓا اَن يَظهَروهُ وَ مَا استَطاعوا لَهۥ نَقبًا (97) 📖

(سرانجام آنچنان سد نیرومندی ساخت) که آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نمی‏توانستند نقبی در آن ایجاد کنند.

قالَ هٰذا رَحمَةٌ مِن رَبّي ؗ فَاِذا جآءَ‌ وَعدُ رَبّي جَعَلَهۥ دَكّآءَؗ وَكانَ وَعدُ رَبّي حَقًّا (98) 📖

گفت این از رحمت پروردگار من است اما هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد آنرا در هم می‏کوبد و وعده پروردگارم حق است.

وَ تَرَكنا بَعضَهُم يَومَئِذٍ يَموجُ في بَعضٍؗ وَ نُفِخَ فِي الصّورِ فَجَمَعنٰهُم جَمعًا (99) 📖

در آن روز (که جهان پایان می‏گیرد) ما آنها را چنان رها می‏کنیم که درهم موج می‏زنند و در صور دمیده می‏شود و ما همه را جمع می‏کنیم.

وَ عَرَضنا جَهَنَّمَ يَومَئِذٍ لِلكٰفِرينَ عَرضًا (100) 📖

در آن روز جهنم را به کافران عرضه می‏داریم

اؘلَّذينَ كانَت اَعيُنُهُم في غِطآءٍ عَن ذِكري وَ كانوا لايَستَطيعونَ سَمعًا (101) 📖

همانها که چشمهایشان در پرده بود و به یاد من نیفتادند، و قدرت شنوائی نداشتند!

اَفَحَسِبَ الَّذينَ كَفَروٓا اَن يَتَّخِذوا عِبادي مِن دونيٓ اَولِيآءَۚ اِنّآ اَعتَدنا جَهَنَّمَ لِلكٰفِرينَ نُزُلًا (102) 📖

آیا کافران گمان کردند می‏توانند بندگان مرا به جای من اولیای خود انتخاب کنند. ما برای کافران جهنم را منزلگاه قرار دادیم.

قُل هَل نُنَبِّئُكُم بِالاَخسَرينَ اَعمالًا (103) 📖

بگو آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟

اؘلَّذينَ ضَلَّ سَعيُهُم فِي الحَيوٰةِ الدُّنيا وَ هُم يَحسَبونَ اَنَّهُم يُحسِنونَ صُنعًا (104) 📖

آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با اینحال می پندارند کارِ نیک انجام می دهند!

اُولئِكَ الَّذينَ كَفَروا بِئئايٰتِ رَبِّهِم وَ لِقآئِهٖ فَحَبِطَت اَعمالُهُم فَلا نُقيمُ لَهُم يَومَ القِيٰمَةِ وَزنًا (105) 📖

آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند، به همین جهت اعمالشان حبط و نابود شد، لذا روز قیامت میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد.

ذٰلِكَ جَزآؤُهُم جَهَنَّمُ بِما كَفَروا وَ اتَّخَذوٓا ءايٰتي وَ رُسُلي هُزُوًا (106) 📖

اینگونه کیفر آنها دوزخ است، بخاطر آنکه کافر شدند و آیات من و پیامبرانم را به باد استهزاء گرفتند.

اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّٰلِحٰتِ كانَت لَهُم جَنّٰتُ الفِردَوسِ نُزُلًا (107) 📖

اما کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند باغهای فردوس منزلگاهشان است.

خٰلِدينَ فيها لايَبغونَ عَنها حِوَلًا (108) 📖

آنها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضای نقل مکان از آنجا نمی‏کنند.

قُل لَو كانَ البَحرُ مِدادًا لِكَلِمٰتِ رَبّي لَنَفِدَ البَحرُ قَبلَ اَن تَنفَدَ كَلِمٰتُ رَبّي وَ لَو جِئنا بِمِثلِهٖ مَدَدًا (109) 📖

بگو اگر دریاها برای (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکب شوند، دریاها پایان می‏گیرند پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد، هر چند همانند آن (دریاها) را به آن اضافه کنیم!

قُل اِنَّمآ اَنَا بَشَرٌ مِثلُكُم يوحيٰٓ اِلَيَّ اَنَّمآ اِلٰ‍هُكُم اِلٰهٌ واحِدٌۚ فَمَن كانَ يَرجوا لِقآءَ رَبِّهٖ فَليَعمَل عَمَلًا صٰلِحًا وَ لايُشرِك بِعِبادَةِ رَبِّهٖٓ اَحَدًا (110) 📖

بگو من فقط بشری هستم همچون شما (امتیازم این است که) به من وحی می‏شود که معبود شما تنها یکی است، پس هر کس امید لقای پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد، و کسی را در عبادت پروردگارش شریک نکند.

سوره الکهف
1. الفاتحة 2. البقرة 3. آل عمران 4. النساء 5. المائدة 6. الانعام 7. الاعراف 8. الانفال 9. التوبة 10. یونس 11. هود 12. یوسف 13. الرعد 14. ابراهیم 15. الحجر 16. النحل 17. اسراء 18. الکهف 19. مريم 20. طه 21. الانبیاء 22. الحج 23. المؤمنون 24. النور 25. الفرقان 26. الشعراء 27. النمل 28. القصص 29. العنكبوت 30. الروم 31. لقمان 32. السجدة 33. الاحزاب 34. سبأ 35. فاطر 36. یس 37. الصافات 38. ص 39. الزمر 40. غافر 41. فصلت 42. الشوری 43. الزخرف 44. الدخان 45. الجاثیة 46. الاحقاف 47. محمد 48. الفتح 49. الحجرات 50. ق 51. الذاریات 52. الطور 53. النجم 54. القمر 55. الرحمن 56. الواقعة 57. الحدید 58. المجادلة 59. الحشر 60. الممتحنة 61. الصف 62. الجمعة 63. المنافقون 64. التغابن 65. الطلاق 66. التحریم 67. الملک 68. القلم 69. الحاقة 70. المعارج 71. نوح 72. الجن 73. المزمل 74. المدثر 75. القیامة 76. الانسان 77. المرسلات 78. النبا 79. النازعات 80. عبس 81. التکویر 82. الانفطار 83. المطففین 84. الانشقاق 85. البروج 86. الطارق 87. الاعلی 88. الغاشیة 89. الفجر 90. البلد 91. الشمس 92. اللیل 93. الضحی 94. الشرح 95. التین 96. العلق 97. القدر 98. البینة 99. الزلزلة 100. العادیات 101. القارعة 102. التکاثر 103. العصر 104. الهمزة 105. الفیل 106. قریش 107. الماعون 108. الکوثر 109. الکافرون 110. النصر 111. المسد 112. الاخلاص 113. الفلق 114. الناس
تکرار صوت فعال شد