سورة ص
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ
صٓؕ وَ القُرءانِ ذِي الذِّكرِ (1)
ص، سوگند به قرآنی که متضمن ذکر است (که این کتاب اعجاز الهی است).
بَلِ الَّذينَ كَفَروا في عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ (2)
ولی کافران گرفتار غرور و اختلافند.
كَم اَهلَكنا مِن قَبلِهِم مِن قَرنٍ فَنادَوا وَ لاتَ حينَ مَناصٍ (3)
چه بسیار اقوامی را که پیش از آنها هلاک کردیم و به هنگام نزول عذاب فریاد میزدند، ولی وقت نجات گذشته بود!
وَ عَجِبوٓا اَن جآءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم ؗ وَ قالَ الكٰفِرونَ هٰذا ساحِرٌ كَذّابٌ (4)
آنها تعجب کردند که چرا پیامبر انذار کننده ای از میان آنها برخاسته، و کافران گفتند: این ساحر دروغگوئی است!
اَجَعَلَ الألِهَةَ اِلٰهًا واحِدًا ؗ اِنَّ هٰذا لَشَيءٌ عُجابٌ (5)
آیا او بجای اینهمه خدایان خدای واحدی قرار داده ؟ این راستی چیز عجیبی است؟!
وَ انطَلَقَ المَلَاُ مِنهُم اَنِ امشوا وَ اصبِروا عَليٰٓ ءالِهَتِكُم ؗ اِنَّ هٰذا لَشَيءٌ يُرادُ (6)
سرکردگان آنها بیرون آمدند و گفتند بروید و خدایانتان را محکم بچسبید که میخواهند ما را به سوی بدبختی بکشانند!
ما سَمِعنا بِهٰذا فِي المِلَّةِ الأخِرَةِ اِن هٰذآ اِلَّا اختِلاقٌ (7)
ما هرگز چنین چیزی از پدران خود نشنیده ایم، این فقط یک دروغ است!
اَءُ نزِلَ عَلَيهِ الذِّكرُ مِن بَينِناۚ بَل هُم في شَكٍّ مِن ذِكري ؗ بَل لَمّا يَذوقوا عَذابِ (8)
آیا از میان همه ما، قرآن تنها بر او (محمد) نازل شده ؟، آنها در حقیقت در اصل وحی من تردید دارند بلکه آنها هنوز عذاب الهی را نچشیده اند (که اینچنین گستاخانه سخن میگویند).
اَم عِندَهُم خَزآئِنُ رَحمَةِ رَبِّكَ العَزيزِ الوَهّابِ (9)
مگر خزائن رحمت پروردگار قادر و بخشنده ات نزد آنها است (تا به هر کس میل دارند بدهند)؟!
اَم لَهُم مُلكُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرضِ وَ ما بَينَهُما ؗ فَليَرتَقوا فِي الاَسبابِ (10)
یا اینکه مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین و آنچه در میان این دو است از آن آنها است ؟ (اگر چنین است) به آسمانها بروند (و جلو نزول وحی را بر قلب پاک محمد بگیرند).
جُندٌ ما هُنالِكَ مَهزومٌ مِنَ الاَحزابِ (11)
(آری) اینها لشکر کوچک شکست خورده ای از احزابند!
كَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نوحٍ وَ عادٌ وَ فِرعَونُ ذُوالاَوتادِ (12)
قبل از آنها قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پیامبران ما را) تکذیب کردند.
وَ ثَمودُ وَ قَومُ لوطٍ وَ اَصحٰبُ لئئَيكَةِۚ اُولئِكَ الاَحزابُ (13)
و قوم ثمود و لوط و اصحاب الایکه (قوم شعیب)، اینها احزابی بودند (که به تکذیب پیامبران برخاستند).
اِن كُلٌّ اِلّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ (14)
هر یک از این گروهها رسولان را تکذیب کردند، و عذاب الهی درباره آنها تحقق یافت.
وَ ما يَنظُرُ هٰٓؤُلآءِ اِلّا صَيحَةً واحِدَةً مالَها مِن فَواقٍ (15)
اینها (با این اعمالشان) انتظاری جز این نمیکشند که یک صیحه آسمانی فرود آید صیحه ای که در آن بازگشت نیست (و همگی را نابود سازد).
وَ قالوا رَبَّنا عَجِّل لَنا قِطَّنا قَبلَ يَومِ الحِسابِ (16)
آنها (از روی خیره سری) گفتند. پروردگارا! نصیب ما را از عذابت هر چه زودتر قبل از روز حساب به ما ده!
اؚصبِر عَليٰ ما يَقولونَ وَ اذكُر عَبدَنا داوۥدَ ذَا الاَيدِ ؗ اِنَّهٓۥ اَوّابٌ (17)
در برابر آنچه میگویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داود صاحب قدرت و توبه کار را.
اِنّا سَخَّرنَا الجِبالَ مَعَهۥ يُسَبِّحنَ بِالعَشِيِّ وَ الاِشراقِ (18)
ما کوهها را مسخر او ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح میگفتند.
وَ الطَّيرَ مَحشورَةًۚ كُلٌّ لَهٓۥ اَوّابٌ (19)
پرندگان را نیز دستجمعی مسخر او کردیم (تا همراه او تسبیح خدا گویند) و همه اینها بازگشت کننده به سوی او بودند.
وَ شَدَدنا مُلكَهۥ وَ ءاتَينٰهُ الحِكمَةَ وَ فَصلَ الخِطابِ (20)
و حکومت او را استحکام بخشیدیم، هم دانش به او دادیم و هم داوری عادلانه.
وَ هَل اَتیــٰكَ نَبَؤُا الخَصمِ اِذ تَسَوَّرُوا المِحرابَ (21)
آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داود) بالا رفتند به تو رسیده است؟!
اِذ دَخَلوا عَليٰ داوۥدَ فَفَزِعَ مِنهُم ؗ قالوا لاتَخَف ؗ خَصمانِ بَغيٰ بَعضُنا عَليٰ بَعضٍ فَاحكُم بَينَنا بِالحَقِّ وَ لاتُشطِط وَ اهدِنآ اِليٰ سَوآءِ الصِّراطِ (22)
هنگامی که (بی هیچ مقدمه) بر او وارد شدند و او از مشاهده آنها وحشت کرد، گفتند نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری تعدی کرده، اکنون در میان ما به حق داوری کن و ستم روا مدار، و ما را به راه راست هدایت فرما.
اِنَّ هٰذآ اَخي لَهۥ تِسعٌ وَ تِسعونَ نَعجَةً وَ لِيَ نَعجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ اَكفِلنيها وَ عَزَّني فِي الخِطابِ (23)
این برادر من است نود و نه میش دارد، و من یکی بیش ندارم، اما او اصرار میکند که این یکی را هم به من واگذار! و از نظر سخن بر من غلبه کرده است.
قالَ لَقَد ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعجَتِكَ اِليٰ نِعاجِهٖ ؗ وَ اِنَّ كَثيرًا مِنَ الخُلَطآءِ لَيَبغي بَعضُهُم عَليٰ بَعضٍ اِلَّا الَّذينَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّٰلِحٰتِ ؗ وَ قَليلٌ ما هُمۚ وَظَنَّ داوۥدُ اَنَّما فَتَنّٰهُ فَاستَغفَرَ رَبَّهۥ وَ خَرَّ راكِعًا وَ اَنابَ (24)
(داود) گفت: مسلما او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش بر تو ستم کرده، و بسیاری از دوستان به یکدیگر ستم میکنند مگر آنها که ایمان آورده اند و عمل صالح دارند، اما عده آنان کم است!، داود گمان کرد ما او را (با این ماجرا) آزموده ایم، از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.
فَغَفَرنا لَهۥ ذٰلِكَ ؗ وَ اِنَّ لَهۥ عِندَنا لَزُلفيٰ وَ حُسنَ مَئئابٍ (25)
ما این عمل را بر او بخشیدیم، و او نزد ما دارای مقام والا و آینده نیک است.
يٰداوۥدُ اِنّا جَعَلنٰكَ خَليفَةً فِي الاَرضِ فَاحكُم بَينَ النّاسِ بِالحَقِّ وَ لاتَتَّبِعِ الهَويٰ فَيُضِلَّكَ عَن سَبيلِ اللهِۚ اِنَّ الَّذينَ يَضِلّونَ عَن سَبيلِ اللهِ لَهُم عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسوا يَومَ الحِسابِ (26)
ای داود ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم، در میان مردم به حق داوری کن، و از هوای نفس پیروی منما که تو را از راه خدا منحرف میسازد، کسانی که از راه خدا گمراه شوند عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند.
وَ ما خَلَقنَا السَّمآءَ وَ الاَرضَ وَ ما بَينَهُما باطِلًاۚ ذٰلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَروا ؗ فَوَيلٌ لِلَّذينَ كَفَروا مِنَ النّارِ (27)
ما آسمان و زمین و آنچه را در میان آنها است بیهوده نیافریدیم، این گمان کافران است وای بر کافران از آتش (دوزخ).
اَم نَجعَلُ الَّذينَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّٰلِحٰتِ كَالمُفسِدينَ فِي الاَرضِ ؗ اَم نَجعَلُ المُتَّقينَ كَالفُجّارِ (28)
آیا کسانی را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند همچون مفسدان در زمین قرار دهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران!
كِتٰبٌ اَنزَلنٰهُ اِلَيكَ مُبٰرَكٌ لِيَدَّبَّروٓا ءايٰتِهٖ وَ لِيَتَذَكَّرَ اُولُوا الاَلبابِ (29)
این کتابی است پر برکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبر کنند و صاحبان مغز (و اندیشه) متذکر شوند.
وَ وَهَبنا لِداوۥدَ سُلَيمٰنَ ؗ نِعمَ العَبدُ ؗ اِنَّهٓۥ اَوّابٌ (30)
ما سلیمان را به داود بخشیدیم، چه بنده خوبی ؟ چرا که همواره به سوی خدا بازگشت میکرد (و به یاد او بود).
اِذ عُرِضَ عَلَيهِ بِالعَشِيِّ الصّٰفِنٰتُ الجِيادُ (31)
به خاطر بیاور هنگامی را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند.
فَقالَ اِنّيٓ اَحبَبتُ حُبَّ الخَيرِ عَن ذِكرِ رَبّي حَتّيٰ تَوارَت بِالحِجابِ (32)
گفت من این اسبان را به خاطر پروردگارم دوست دارم (من میخواهم از آنها در جهاد استفاده کنم او همچنان به آنها نگاه میکرد) تا از دیدگانش پنهان شدند.
رُدّوها عَلَيَّ ؗ فَطَفِقَ مَسحًا بِالسّوقِ وَ الاَعناقِ (33)
(آنها آنقدر جالب بودند که گفت) بار دیگر آنها را بازگردانید و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید (و آنها را نوازش داد).
وَ لَقَد فَتَنّا سُلَيمٰنَ وَ اَلقَينا عَليٰ كُرسِيِّهٖ جَسَدًا ثُمَّ اَنابَ (34)
ما سلیمان را آزمودیم، و بر کرسی او جسدی افکندیم، سپس او به درگاه خداوند انابه کرد.
قالَ رَبِّ اغفِر لي وَهَب لي مُلكًا لايَنبَغي لِاَحَدٍ مِن بَعديٓ ؗ اِنَّكَ اَنتَ الوَهّابُ (35)
گفت: پروردگارا مرا ببخش، و حکومتی به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچکس نباشد، که تو بسیار بخشنده ای.
فَسَخَّرنا لَهُ الرّيحَ تَجري بِاَمرِهٖ رُخآءً حَيثُ اَصابَ (36)
ما باد را مسخر او ساختیم تا مطابق فرمانش به نرمی حرکت کند، و به هر جا او میخواهد برود.
وَ الشَّيٰطينَ كُلَّ بَنّآءٍ وَ غَوّاصٍ (37)
و شیاطین را مسخر او ساختیم، هر بناء و غواصی از آنها.
وَ ءاخَرينَ مُقَرَّنينَ فِي الاَصفادِ (38)
و گروه دیگری (از شیاطین) را در غل و زنجیر (تحت سلطه او) قرار دادیم.
هٰذا عَطآؤُنا فَامنُن اَو اَمسِك بِغَيرِ حِسابٍ (39)
(و به او گفتیم) این عطای ماست به هر کس میخواهی (و صلاح میبینی) ببخش و از هر کس میخواهی امساک کن و حسابی بر تو نیست.
وَ اِنَّ لَهۥ عِندَنا لَزُلفيٰ وَ حُسنَ مَئئابٍ (40)
و برای او (سلیمان) نزد ما مقامی ارجمند و سرانجامی نیک است.
وَ اذكُر عَبدَنآ اَيّوبَ اِذ ناديٰ رَبَّهٓۥ اَنّي مَسَّنِيَ الشَّيطٰنُ بِنُصبٍ وَ عَذابٍ (41)
به خاطر بیاور بنده ما ایوب را، هنگامی که پروردگارش را خوانده که شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده.
اؙركُض بِرِجلِكَ ؗ هٰذا مُغتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ (42)
(به او گفتیم) پای خود را بر زمین بکوب این، چشمه آبی خنک برای شستشو و نوشیدن است.
وَ وَهَبنا لَهٓۥ اَهلَهۥ وَ مِثلَهُم مَعَهُم رَحمَةً مِنّا وَ ذِكريٰ لِاُولِي الاَلبابِ (43)
و خانواده اش را به او بخشیدیم، و همانند آنها را با آنها قرار دادیم، تا رحمتی از سوی ما باشد و تذکری برای صاحبان فکر.
وَ خُذ بِيَدِكَ ضِغثًا فَاضرِب بِهٖ وَ لاتَحنَثۚ اِنّا وَجَدنٰهُ صابِرًاۚ نِعمَ العَبدُ ؗ اِنَّهٓۥ اَوّابٌ (44)
(و به او گفتیم) بسته ای از ساقه های گندم (یا مانند آن) را برگیر و به او (همسرت) بزن و سوگند خود را مشکن، ما او را شکیبا یافتیم، چه بنده خوبی که بسیار بازگشت کننده به سوی خدا بود؟
وَ اذكُر عِبـٰدَنآ اِبرٰهيمَ وَ اِسحٰقَ وَ يَعقوبَ اُولِي الاَيدي وَ الاَبصارِ (45)
و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را صاحبان دستهای (نیرومند) و چشمهای (بینا).
اِنّآ اَخلَصنٰهُم بِخالِصَةٍ ذِكرَي الدّارِ (46)
ما آنها را با خلوص ویژه ای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود.
وَ اِنَّهُم عِندَنا لَمِنَ المُصطَفَينَ الاَخيارِ (47)
و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند.
وَ اذكُر اِسمٰعيلَ وَ اليَسَعَ وَ ذَا الكِفلِ ؗ وَ كُلٌّ مِنَ الاَخيارِ (48)
و به خاطر بیاور اسماعیل و الیسع و ذالکفل را که همه از نیکان بودند.
هٰذا ذِكرٌۚ وَ اِنَّ لِلمُتَّقينَ لَحُسنَ مَئئابٍ (49)
این یک یادآوری است، و برای پرهیزگاران بازگشت نیکوئی است.
جَنّٰتِ عَدنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الاَبوابُ (50)
باغهای جاویدان بهشتی که درهایش به روی آنان گشوده است.
مُتَّكِئئينَ فيها يَدعونَ فيها بِفاكِهَةٍ كَثيرَةٍ وَ شَرابٍ (51)
در حالی که در آن بر تختها تکیه کرده اند و انواع میوه ها و نوشیدنیهای گوناگون در اختیار آنان است.
وَ عِندَهُم قٰصِرٰتُ الطَّرفِ اَترابٌ (52)
و نزد آنان همسرانی است که تنها چشم به شوهرانشان دوخته اند و همگی هم سن و سالند.
هٰذا ما توعَدونَ لِيَومِ الحِسابِ (53)
این چیزی است که برای روز حساب به شما وعده داده میشود (وعدهای تخلف ناپذیر).
اِنَّ هٰذا لَرِزقُنا مالَهۥ مِن نَفادٍ (54)
این روزی ما است که هرگز پایان نمیگیرد.
هٰذاۚ وَ اِنَّ لِلطّٰغينَ لَشَرَّ مَئئابٍ (55)
این (پاداش پرهیزگاران است) و برای طغیانگران بدترین محل بازگشت است.
جَهَنَّمَ يَصلَونَها ؗ فَبِئسَ المِهادُ (56)
دوزخ است که در آن وارد میشوند و چه بستر بدی است؟!
هٰذا فَليَذوقوهُ حَميمٌ وَ غَسّاقٌ (57)
این نوشابه حمیم و غساق است دو مایع سوزان و تیره رنگ) که باید از آن بچشند.
وَ ءاخَرُ مِن شَكلِهٖٓ اَزواجٌ (58)
و جز اینها کیفرهای دیگری همشکل آن را دارند.
هٰذا فَوجٌ مُقتَحِمٌ مَعَكُم ؗ لامَرحَبًا بِهِم ؗ اِنَّهُم صالُوا النّارِ (59)
(به آنها گفته میشود) این فوجی است که همراه شما وارد دوزخ همان رؤ سای ضلالند) خوشامد بر آنها مباد، همگی در آتش خواهند سوخت.
قالوا بَل اَنتُم لامَرحَبًا بِكُم ؗ اَنتُم قَدَّمتُموهُ لَنا ؗ فَبِئسَ القَرارُ (60)
آنها (به رؤ سای خود) میگویند: بلکه خوشامد بر شما مباد که این عذاب را شما برای ما فراهم ساختید، چه بد قرارگاهی است اینجا؟!
قالوا رَبَّنا مَن قَدَّمَ لَنا هٰذا فَزِدهُ عَذابًا ضِعفًا فِي النّارِ (61)
(سپس) میگویند: پروردگارا هر کس این عذاب را برای ما فراهم ساخته عذابی مضاعف در آتش بر او بیفزا.
وَ قالوا مالَنا لانَريٰ رِجالًا كُنّا نَعُدُّهُم مِنَ الاَشرارِ (62)
آنها میگویند چرا مردانی را که ما از اشرار میشمردیم (در اینجا، در آتش دوزخ) نمیبینیم.
اَتَّخَذنٰهُم سِخرِيًّا اَم زاغَت عَنهُمُ الاَبصارُ (63)
آیا ما آنها را به سخریه گرفتیم یا (به اندازهای حقیر بودند که) چشمها آنها را نمیدید؟!
اِنَّ ذٰلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ اَهلِ النّارِ (64)
این یک واقعیت است گفتگوهای خصمانه دوزخیان!
قُل اِنَّمآ اَنَا مُنذِرٌ ؗ وَ ما مِن اِلٰهٍ اِلَّا اللهُ الواحِدُ القَهّارُ (65)
بگو من فقط یک انذارکننده ام و هیچ معبودی جز خداوند یگانه قهار نیست.
رَبُّ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرضِ وَ ما بَينَهُمَا العَزيزُ الغَفّارُ (66)
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، پروردگار عزیز و غفار.
قُل هُوَنَبَؤٌا عَظيمٌ (67)
بگو: این یک خبر بزرگ است!
اَنتُم عَنهُ مُعرِضونَ (68)
که شما از آن روی گردان هستید.
ما كانَ لِيَ مِن عِلمٍ بِالمَلَاِ الاَعليٰٓ اِذ يَختَصِمونَ (69)
من از ملاء اعلی (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامی که (درباره آفرینش آدم مخاصمه میکردند خبر ندارم.
اِن يوحيٰٓ اِلَيَّ اِلّآ اَنَّمآ اَنَا نَذيرٌ مُبينٌ (70)
تنها چیزی که به من وحی میشود این است که من انذارکننده آشکاری هستم.
اِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلٰٓئِكَةِ اِنّي خالِقٌ بَشَرًا مِن طينٍ (71)
به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به ملائکه گفت: من بشری را از گل میآفرینم.
فَاِذا سَوَّيتُهۥ وَ نَفَختُ فيهِ مِن روحي فَقَعوا لَهۥ سٰجِدينَ (72)
هنگامی که آن را نظام بخشیدم و از روح خودم در آن دمیدم برای او سجده کنید.
فَسَجَدَ المَلٰٓئِكَةُ كُلُّهُم اَجمَعونَ (73)
در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند.
اِلّآ اِبليسَ استَكبَرَ وَ كانَ مِنَ الكٰفِرينَ (74)
جز ابلیس که تکبر ورزید و از کافران بود!
قالَ يٰٓـاِبليسُ ما مَنَعَكَ اَن تَسجُدَ لِما خَلَقتُ بِيَدَيَّ ؗ اَستَكبَرتَ اَم كُنتَ مِنَ العالينَ (75)
گفت: ای ابلیس چه چیز مانع تو از سجده کردن بر مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم گردید؟ آیا تکبر کردی، یا از برترین بودی ؟ (بالاتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!).
قالَ اَنَا خَيرٌ مِنهُ خَلَقتَني مِن نارٍ وَ خَلَقتَهۥ مِن طينٍ (76)
گفت: من از او بهترم! مرا از آتش آفریده ای و او را از گل.
قالَ فَاخرُج مِنها فَاِنَّكَ رَجيمٌ (77)
فرمود: از آسمانها (و از صفوف ملائکه) خارج شو که تو رانده درگاه منی!
وَ اِنَّ عَلَيكَ لَعنَتيٓ اِليٰ يَومِ الدّينِ (78)
و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود.
قالَ رَبِّ فَاَنظِرنيٓ اِليٰ يَومِ يُبعَثونَ (79)
عرض کرد: پروردگار من! مرا تا روزی که انسانها برانگیخته میشوند مهلت ده.
قالَ فَاِنَّكَ مِنَ المُنظَرينَ ۙ (80)
فرمود تو از مهلت داده شدگانی.
اِليٰ يَومِ الوَقتِ المَعلومِ (81)
ولی تا روز و زمان معینی.
قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَاُغوِيَنَّهُم اَجمَعينَ ۙ (82)
گفت: به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم کرد
اِلّا عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصينَ (83)
مگر بندگان خالص تو از میان آنها.
قالَ فَالحَقُّ وَ الحَقَّ اَقولُ (84)
فرمود: به حق سوگند، و حق میگویم.
لَاَملَاَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَ مِمَّن تَبِعَكَ مِنهُم اَجمَعينَ (85)
که جهنم را از تو و پیروانت همگی پر خواهم کرد.
قُل مآ اَسئئَلُكُم عَلَيهِ مِن اَجرٍ وَ مآ اَنَا مِنَ المُتَكَلِّفينَ (86)
بگو: (ای پیامبر!) من از شما هیچ پاداشی نمیطلبم و من از متکلفین نیستم (سخنانم روشن و همراه با دلیل است).
اِن هُوَاِلّا ذِكرٌ لِلعٰلَمينَ (87)
این ( قرآن) وسیله تذکر برای همه جهانیان است.
وَ لَتَعلَمُنَّ نَبَاَهۥ بَعدَ حينٍ (88)
و خبر آن را بعد از مدتی میشنوید!